خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پرپر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توی سینه ی منه
ابر چشمام پر اشک ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خیلی وقته،که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو،بدجوری دلتنگ شده
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو را من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست
خیلی وقته،که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو،بدجوری دلتنگ شده
حکایت جالبیه: فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند.
سلام عزیزم، واقعا وبلاگ جالبی داری.
ممنون که به من سر زدی
خوشحال میشم بازم بیای
موفق باشی
بوس
سلام معینه خانم گل.
خوبی؟
آره میبینی چه سخته؟
تنهایی و افسوس و خاطرات شیرینی که یاد آوریش از زهر هم تلخ تره.
ممنون که به وبلاگم اومدی.
وبلاگ قشنگی داری.
واقعا میگم.
تو اولین فرصت لینکت می کنم.
همیشه شاد شاد باشی...
بای معینه بهتر از گل...